Akdeniz: Dünya devriminin yeni havzası!

The Mediterranean: new basin of world revolution!

البحر الأبيض: الحوض الجديد للثورة العالمية

مدیترانه: حوزه جدید انقلاب جهانی

Il Mediterraneo: nuovo bacino della rivoluzione mondiale!

Μεσόγειος: Νέα λεκάνη της παγκόσμιας επανάστασης!

Derya Sıpî: Deşta nû a şoreşa cihânê

Միջերկրական ծով: նոր ավազանում համաշխարհային հեղափոխության.

El Mediterráneo: Nueva cuenca de la revolución mundial!

La Méditerranée: nouveau bassin la révolution mondiale!

Mediterrâneo: bacia nova da revolução mundial!

بیانیه حزب کارگر انقلابی به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد انقلاب ۵۷ ایران: برای همبستگی با مردم ایران! حکومت بدست مردم!

کارگران کارخانه ذوب آهن اصفهان برای تظاهرات علیه سرکوب جمهوری اسلامی دست از کار کشیدند

 

 

۱۱ فوریه سالگرد سقوط رژیم شاهنشاهی ایران در سال ۱۹۷۹ است. برخلاف ادعای جمهوری اسلامی، پیروزی این انقلاب تنها با نیروهای طرفدار آیت الله خمینی میسر نگشت بلکه با مجادله  و از خودگذشتگی میلیونها کارگر، تهیدستان شهرنشین، روستاییان، جوانان و زنان و بسیاری دیگری که اکثرا در صفوف چپی سازماندهی شده بودند، پیروز شد. سلام بر این شجاعت و آتش انقلابی این میلیونها. متاسفانه با خطاهای جبران ناپذیر چپ، نیروهای طرفدار خمینی رهبری انقلاب را بدست گرفت و جمهوری اسلامی را بنیان نهاد. 

در پنج ماه اخیر مردم ایران با زنان در اول صف علیرغم سرکوب شدید جمهوری اسلامی علیه همین جمهوری اسلامی در حال مبارزه هستند. جمعیت ایرانیان مقیم آمریکا و اروپا با برگزاری راهپیمایی هایی به مناسب ۴۴ امین سالگرد انقلاب سعی در تصرف رهبریت این مبارزه مردمی دارد. دوست واقعی طبقه ی کارگر و زحمت کش مردم ایران، حزب کارگر انقلابی ترکیه، مخالفت خود را با اعلام نفوذ و تخریب عصیان مردم ایران با این نیروهای بورژوازی و حتی سلطنت طلبان در این مخالفت خارج نشین اعلام میدارد. بار دیگر در مورد عصیان مردم ایران ارزیابی خود را انجام میدهیم و جنبش های سوسیالیستی و طبقه ی کارگری بین المللی را به حمایت خیزش در هر دو جبهه ی مبارزه علیه “رهبر” و میارزه علیه “شاه” فرا میخوانیم. اجازه ندهیم خیزش انقلابی مردم ایران توسط نیروهای حاکم این بار در جهت معکوس ربوده شود! 

 

۱. خلق های ایرانی بار دیگر راه انقلاب را در پیش گرفتند. نفسهای جمهوری اسلامی از سال ۲۰۰۹ به شماره افتاده است. مخصوصا از اواسط سال ۲۰۱۰ سالی نیست که طبقه ی کارگری، معلمان، زنان، جوانان و ملت های تحت ستم اقدامات جدی انجام نداده باشند. 

 

۲. خیزش اخیر پنج ماه است که ادامه دارد. مبارزه بر خلاف سرکوب شدید در این پنج ماه از حرارت شعله هایش کاسته نشده است. گفته ها حاکی از کشته شدن ۶۰۰ نفر است که ۷۰ نفرشان کودک گزارش شده است. تعداد بازداشتیها به بیست هزار نفر رسیده است. تنها پنج هزار نفر از بازداشتی ها احراز هویت شده اند. شکنجه ها تمامی ندارند. نزدیک به ده نفر بیشترشان در بلوچستان اعدام شده اند و خیلی های دیگر در تهران و یا سایر نقاط در لیست اعدام قرار دارند. 

 

بر خلاف این بی رحمی ها مبارزه همچنان ادامه دارد. زنان در اول صفوف مبارزه فعلا حق نداشتن حجاب در برخی نقاط شهرهای بزرگ را گرفته اند. ولی دیدن این خیزش به عنوان انقلاب فقط زنانه خطای بزرگی است. دانشجویان و دانش آموزان در مقاطع مختلف و جوانان محلات فقیر در بیش از ۱۶۰ منقطه ی بزرگ و کوچک فعال هستند. با وجود اینکه سیاستهای اخراج شدید و سختی سازماندهی و اعتصابات بین کارگران، طبقه ی کارگر همچنان یکی از نیروهای مهم این خیزش است. 

همه ی مناطق و ملتها به جنبش پیوسته اند. مبارزه از کردستان آغاز شد به خاطر اینکه مهسا ژینا امینی که بدست پلیش ارشاد به قتل رسید کرد بود. ولی جنبش به سرعت به مناطق فارس نشین، در شمالغرب ترک ها و سواحل دریای خزر و در جنوب شرقی بلوچستان و در جنوب غرب عربها در خوزستان و بختیاری ها کشیده شد. یکی از نقاط قوت این خیزش شعارهای آگاهانه ملت های مختلف در همبستگی با سایر ملت ها است. در حالت عادی چه به خاطر سیاست های تقسیم کن حکومت کن جمهوری اسلامی و چه حکوت شاه ملت های ایرانی تمایل به واکنشهای تحریک آمیز علیه یکدیگر دارند. 

یکی دیگر از نقاط قوت خیزش، تمایل سیاسی به اعتدال یعنی شاخه ی مثلا اصلاحطلبان جمهوری اسلامی دیده نشده است. این تصویر کاملا با “جنبش سبز” در تضاد کامل است. خیزش سال ۲۰۰۹ نتیجه ی نارضایتی قشر نسبتا مرفه جامعه در مورد خواسته های مدرن و پتی بورژوازی بود. 

خواسته های این خیزش خیلی فراتر از حذف حجاب و یا حتی حقوق زنان است. مشهورترین شعار این جنبش “زن، زندگی، آزادی” (“ژن، ژیان، آزادی” به کردی) با شعار “نان، کار، آزادی” آمیخته می شود. دانشجویان و‌ دانش آموزان خواهان حذف جو خفقان موجود در دانشگاهها و مدارس هستند. کارگران بدنبال گرفتن حق سازماندهی، افزایش دست مزد و بهبود شرایط کاری هستند. 

 

۳. تنها مبارزه علیه حجاب اجباری نیز از اهمیت تاریخی برخوردار است. هرگز در کشورهای اسلامی قوانین دینی و پیش قضاوت های حاکم توسط مبارزه ی انقلابی توسط توده های زحمتکش به لرزه درنیامده است. سکولاریزم همیشه در اطراف سکولاریزمی‌که روی خود را به غرب گردانده و در اطرافیان آن اندکی گسترش یافته است. تنها مثال نقض و استثنا، جمهوری های موجود در مناطق مسلمان شوروی بود. در هیچ کشور دیگری مبارزه علیه سیستم دینی مستقیما توسط توده های مردمی انجام نیافته است. به همین دلیل زمانی که یک جنبش اسلام سیاسی با ظرفیت سازمانی و ایدئولوژیک قدرت پیدا میکند “افیون توده ها” به راحتی بر مردم چیره میشود. زنان ایرانی با کشف حجاب و انداختن روسری خود در جمع به صورت مبارزه ایی انقلابی راه را برای احقاق حقوق زنان و سکولاریزم نشان میدهند. جوانانی که با بازیگوشی عمامه های ملا ها را در خیابان میاندارند در حال تقدس زدایی دین هستند. این دریست به روی سکولاریزم مطلوب طبقه ی کارگر در خاورمیانه. مبارزه ی پایاپای زنان مسنتر که حجاب دارن با جوانان بی حجاب به اهمیت تاریخی مبارزه میافزاید. و به این ترتیب مقصد از این مبارزه به روشنی جلوگیری از پایمال شدن آزادی و حقوق زنان است. آنچه امروز توده های ایرانی با آن میجنگند نه خود دین بلکه استفاده ابزاری از دین است. 

 

۴. پوپایی این خیزش از همین الان بذرهای یک انقلاب مداوم را در خود دارد، یعنی تبدیل یک انقلاب سیاسی دموکراتیک به یک انقلاب اجتماعی که پرولتاریا و متحدانش را به قدرت برساند. مردم ایران تاریخ باشکوهی پر از خیزش های انقلابی دارند. ایران اولین کشوری بود که در بین کشورهای غیرمستعمره ی آسیایی انقلاب کرد. این انقلاب که “انقلاب مشروطه” معروف است، بالافاصله بعد از انقلاب ۱۹۰۵ روسیه رخ داد. ترکیه در سال ۱۹۰۸ و‌چین در سال ۱۰۹۱۱ دنباله رو همین انقلاب بوده اند. جمهوری سوسیالیستی شوروی ایران در گیلان در پی موج قیامهای متعدد که بعد از جنگ جهانی اول خاورمیانه را در مینوردید در منطقه ی خزر در ژوئن سال ۱۹۲۰جان گرفت و دیری نپایید که در سپتامبر سال ۱۹۲۱ جان داد. پس از جنگ جهانی دوم دو جمهوری مشابه تشکیل شدند که هر دو مورد حمایت اتحاد جماهیر شوروی بود. جمهوری مهاباد که در کردستان ایران تشکیل شد از آغاز تا پایان سال ۱۹۴۶ بر پا بود و جمهوری دموکراتیک آذربایجان در پایان سال ۱۹۴۵ تشکیل شد و تا پایان سال ۱۹۴۶ پابرجا بود. 

سپس در سال ۱۹۵۸ جشن بزرگ توده ها در ایران فرارسیده بود تا اینکه ملاها با حمله به تمامی دستاوردهای انقلاب که از رژیم شاه با تلاش فراوان و با مجادله بدست آورده شده بود سراسر کشور ره به سیاهچال تعصبات مذهبی تبدیل و آتش انقلاب مردم را خاموش کردند. تاسیس جمهوری اسلامی در واقع با اشتباهات جبرا ناپذیر انتحاری  حزب “رسمی” کمونیست توده و فدائیان اکثریت و سایر گروههای چپی کوچکتر، میسر شده بود در واقع  یک ضد انقلاب بود که از دل انقلاب در آمده بود. این انقلاب منادی پیامدهای دو سویه ی همه ی خیزشهای انقلابی آینده در کشورهای مسلمان ( به ویژه مصر و تونس) بود. این انقلابی بود که از مردمی ربوده شده بود که آماده ی جانفشانی برای نان و آزادی بودند. 

 

۵. عصیان و انقلاب در قرن بیست و یکم دوباره در ایران ظهور کرده است. “جنبش سبز” که قبلا در مورد آن صحبت شد، واکنش شدیدی علیه تقلب انتخاباتی محمود احمدی نژاد اصولگرا بود که او را به دور دوم ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹ منتصب کرد. این جنبش توسط لایه های بالاتر طبقاتی جامعه حاکم شده بود. خورده بورژوازی مدرن و مرفه، شغل های لیبرال و بخش های خاصی از جامعه که آینده ی خود را در ایرانی لیبرال تر و متحد تر با امپریالیزم غربی میدید. 

پس از چندین سال سکون، امواج بی امان خیزشهای مردمی ایران از اواخر سال ۲۰۱۷ آغاز شد. در ۲۸ دسامبر ۲۰۱۷ توده های مرذمی بر علیه هزینه های بالای زندگی، مشکلات اقتصادیو فساد و گرانی به اعتراض برخاستند. فوریه ی سال ۲۰۱۸ شاهد خیزش زنانی در تهران و سایر شهرها علیه حجاب اجباری بودیم. سپس خروش مردم در ژوئن سال ۲۰۱۸ فرا رسید. این لحظه ایی بود که تضادهای موجود در صفوف بورژوازی و خورده بورژوازی در عصیان توده های فقیر و پرولتاریا نمود یافت. در آبان ۲۰۱۸ کارگران شرکت نیشکر هفت تپه مبارزات خود را علیه شرایط بد کاری و مخصوصا حقوقهای معوقه آغاز کردند. در نتیجه از پایان سال ۲۰۱۷ تا پایان سال ۲۰۱۸ مردم ایران به خروشیدن ادامه دادند. 

آبان  ۲۰۱۹ شاهد گسترده ترین، جسورترین و مردمی ترین خیزش قرن بیست و یکم بود. از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۹ جها وزش باد عوض شده بود. سمبل و امضای قیام کنندگان آبان آتش زدن بانک ها بود. این وضعیت ماهیت طبقاتی ضد و‌نقیضی با جنبش سبز داشت. دقیقا به همین علت رژیم با بی رحمی خیزش را سرکوب کرد. در عرض خیزش پنج شش روزه صدها نفر توسط رژیم کشته شدند. 

درست به همین علت خیزش پنج ماه اخیر یک اتفاق غیر قابل پیش بینی نبود. تاریخ اخیر در ایران تاریخ یک مجادله ی مداوم علیه رژیم است. به همین علت ما جسارت گفتن این را داریم که این خیزش می تواند به انقلابی منجر شود که مردم زحمتکش ایران را به حکومت برساند. 

 

۶. نقطه ضعف خیزش مردمی، نبود ساختارهایی است که بتواند رهبریت سیاسی توده ها را برای سرنگونی جمهوری اسلامی به عهده بگیرد. البته که تلاشهایی در جهت سازماندهی کردن توده ها وجود دارد ولی اینها فقط در سطح دانشگاهها، مدارس، محلات و شهرک ها هستند. تبدیل این خیزش به انقلاب به معنای واقعی  تنها از راه ایجاد سازماندهی هایی مقدور است  که واقعا رژیم را تهدید به سرنگونی کنند و مقابله کنند.  در اینصورت طبقه کارگر و زحمتکشان و همه ی ستمدیدگان برای بدست گرفتن قدرت مجهز خواهند شد. این روند کار ناتمام سال  ۵۷ را تمام و قطاری را که به یکباره توسط جمهوری اسلامی از ریلش خارج شده بود دوباره به مسیر اصلی اش باز خواهد گرداند. 

در عین حال بایستی به پدیده ی دیگری نیز توجه کنیم: برخلاف دیگر شورشهایی که از سال ۲۰۰۹ به بعد رخ داده است، این بار نا آرامی و دوگانگی محسوسی در بین کادرهای اجرایی و همچنین عناصری وجود دارد که وحشیگری نظام را زیر سوال میبرند. این یک عنصر اساسی در پیشرفت یک انقلاب است. 

 

۷. البته تهدیدهای جدی وجود دارند که می توانند در نتایج این خیزش اثر گذار  باشند. ایران از دهه ی ۱۹۲۰ روند طولانی غرب زدگی و ادغام در بلوک امپریالیستی غرب را تجربه کرده است. به خصوص در سی سال بین جنگ جهانی دوم تا انقلاب پنجاه و هفت. به همین سبب جناح برژووازی مخالف جمهوری اسلامی وجود دارد که از حاکمیت دیکتاتوری جمهوری اسلامی سرباز زده و در خارج از ایران به ویژه آمریکا، کانادا، انگلیس و آلمان زندگی می کنند. به جز اقلیت چپی که از خطر اعدام در دهه ۱۹۸۰ به غرب رفته اند، منافع حامعه ی ایرانی خارج از ایران در راستای منافع فتح ایران توسط امپریالیزم است، درست مثل زمانی که حکومت مصدق توسط کودتای سیا در سال ۱۹۵۰ سرنگون شد و حکومت سی ساله ی محمد رضا پهلوی بعد از تسخیر دوباره ایران ، و تبدیل ایران به سنگر سلطه طلبی امپریالیزم در خاورمیانه، هم راستا است. اگر جمهوری اسلامی توسط توده ها سرنگون شود جمعیت خارج نشین به اندازه ی کافی دول و ساختار سازمانی و ظرفیت فکری و ولع استثمار برای بازی با قدرت را دارد. 

شعار “مرک بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر” نشانگر این است که در حال حاظر خیزش تمایلی به راه حل ترجیحی امپریالیسم اعتماد ندارد. اگر مردم خیابانها و رژیم همدیگر را به مرز فرسودگی برسانند ممکن است نیروهای تازه نفس اپوزیسون برژووازی و مورد حمایت امپریالیسم شکافی برای نفوذ پیدا کنند. به همین سبب توده های ایرانی و نیروهای پرولتاریا همزمان با دو دشمن در حال جنگند. 

 

۸. عواقب بین المللی خیزش مردمی ایران بسیار مهم به نظر می رسد. به احتمال قوی مهمترین نتیجه در تغییر سرنوشت جنبش اسلامگرایی خواهد بود. دستیابی به سکولاریزم با مبارزه ی مردم از پایین مطمئنا الهام بخش زنان و جوانان در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا خواهد بود. 

از سوی دیگر بازگشت ایران به جبهه ی امپریالیزم توازن قوا را به نفع امپریالیسم به هم خواهد زد. چرا که ایران تنها متحد روسیه و چین نه تنها در منطقه بلکه در اوراسیا است. از طرف دیگر از آنجایی که ایران بزرگترین دولت دشمن صهیونیزم است، موازنه به نفع صهیونیزم تغییر خواهد کرد. 

در نهایت چنانچه انقلاب در ایران پیروز و طبقه ی کارگر و زحمتکش را به قدرت برساند، نه تنها در خاورمیانه و شمال آفریقا بلکه در سراسر جهان تاثیرگذار خواهد بود. 

 

۹. ایران درگیر بحران عمیقی است. جنبش بین المللی طبقه کارگر هنوز در این مورد به جدیت عمل نکرده است. برعکس دشمن که هرگز وقت تلف نمی کند. دیاسپورای ایرانی افکار متعددی برای جذب جنبش برای همکاری با امپریالیسم دارد و خواهان دخالت بیشتر کشورهای امپریالیستی در مبارزات خیزش توده ایی است. خود کشورهای امپریالیستی هم بیکار نخواهند نشست. ماکرون اخیرا نشستی با “رهبران افکار” داشت که می خواهند ایران را تحت سلطه امپریالیسم غربی قرار دهند. حذف ایران از لیست سازمان ملل در باره ی حقوق زنان یک خرکت مترقی نیست بلکه گامی است به نفع امپریالیسم. حضور سلبریتی های زن ایرانی مانند نازنین بنیادی و مسیح علینژاد در پنل ایران در مجمع جهانی اقتصاد داووس قابل تامل است. گروهی از چنین افراد مشهور  بعدا به کنفرانس امنیتی مونیخ دعوت شدند. 

چپ بین المللی به این بحران به گونه ایی که عزم مردم ایران را تقویت کند و به جنبش توده ایی در سازماندهی خیزش برای یک انقلاب موفق کمک کند پاسخ نداده است. 

ما پیامی روشن به مردم ایران داریم. حزب کارگر انقلابی ترکیه همبستگی کاملی با زنان ایرانی در مبارزه اشان علیه حکومتی که طرز عبادت و اعتقادات مذهبی خود را به عنوان یک‌ قانون به اشخاص تحمیل می کند دارد. حزب کارگر انقلابی همبستگی خود را با جوانانی که علیه خفقان حاکم بر زندگی اشان میجنگند اعلام میکند. حزب کارگر انقلابی در همبستگی با تمام ملت های ایرانی می ایستد که از ملاها به همان اندازه که از سلطنت شاه رنج میبردند رنج میبرند. حزب کارگر انقلابی در همبستگی با تمام مردم ایران که برای کرامت انسانی، آزادی و نان مبارزه می کنند می ایستد. 

و از همه مهمتر حزب کارگر انقلابی در همبستگی با طبقه ی کارگر ایران و با رهبران طبقه ی کارگر که در تلاش برای پیشبرد خیزش توده ایی برای تحقق کامل انقلاب است ایستاده است. 

 

۱۰. ما از همه ی جنبشهای بین المللی طبقه کارگر با اتحادیه های کارگری و‌سازمان های سیاسی خود به اقدامات قوی تر در همبستگی با خیزش ایران دعوت می کنیم. ما بایستی حمایت بسیار قوی از مردم ایران بکنیم. تنها راه مقابله با نیرنگ امپریالیسم، صهیونیسم و بورژووازی دیاسپورای ایران به ویژه حامیان وارث شاه سابق همین است. 


 

زن، زندگی، آزادی! ژن، ژیان، آزادی! قادین، یاشام، اوزگورلوک!

نه به ستم علیه مردم ایران که برای نان و آزادی مبارزه می کنند!

نه به اعدام های سیاسی!

آزادی برای زندانیان سیاسی!

قاتلانی که که باعث قتل و شکنجه مردم شده اند محاکمه شوند!

همه ی خواسته های زنان ایرانی برآورده شود!

آزادی برای جوانان و دانشجویان و دانش آموزان ایرانی!

اتحادیه های مستقل، حق اعتصاب، حق تشکل و حق تشکیل احزاب سیاسی برای طبقه کارگر ایران!

امپریالیستها و صهیونیست ها دستتان از ایران کوتاه باد!

نه شاه می خواهیم نه رهبر! حکومت بدست مردم!

پیش به سوی ایرانی واقع در فدراسیون سوسیالیستی و حکومت کارگری در خاورمیانه و‌شمال آفریقا! 

 

 

حزب کارگر انقلابی