Akdeniz: Dünya devriminin yeni havzası!

The Mediterranean: new basin of world revolution!

البحر الأبيض: الحوض الجديد للثورة العالمية

مدیترانه: حوزه جدید انقلاب جهانی

Il Mediterraneo: nuovo bacino della rivoluzione mondiale!

Μεσόγειος: Νέα λεκάνη της παγκόσμιας επανάστασης!

Derya Sıpî: Deşta nû a şoreşa cihânê

Միջերկրական ծով: նոր ավազանում համաշխարհային հեղափոխության.

El Mediterráneo: Nueva cuenca de la revolución mundial!

La Méditerranée: nouveau bassin la révolution mondiale!

Mediterrâneo: bacia nova da revolução mundial!

تروریسم صهیونیستی باید با زور درهم شکسته شود! ما در برابر اسرائیل، در کنار ایران ایستاده‌ایم.


دولت تروریست صهیونیستی اسرائیل، از صبح ۱۳ ژوئن، با حملات هوایی به ایران، به‌طور آشکار آغازگر جنگ شده است. ضعف اولیه دولت ایران در روز اول جنگ، و سپس ورود به یک وضعیت دفاعی مؤثرتر در روز دوم، هرچند محدود، و همچنین اجرای حملات متقابل پیاپی، نشان از احتمال جنگی طولانی مدت دارد.

این جنگ به معنای ورود استراتژی اسرائیل به فاز جدیدی است؛ استراتژی‌ای که از عملیات «طوفان الاقصی» آغاز شده و اکنون بیش از ۲۰ ماه است که در سراسر آسیای غربی (خاورمیانه) ادامه دارد. دولت صهیونیستی پس از وقایع ۷ اکتبر ۲۰۲۳، با سوءاستفاده از فضای حمایتی ایجاد شده در کشورهای امپریالیستی، با نسل‌کشی و پاکسازی قومی مردم غزه را مجبور به ترک وطنشان نموده است. با روی کار آمدن ترامپ، این جنگ نابودگر و تبعید گر شدت گرفته و با این استراتژی  تمام اجزای «محور مقاومت» به‌عنوان مانع اصلی خود را شکست داده است. حزب‌الله را در لبنان زمین‌گیر کرد، دولت بعث سوریه را با کمک ترکیه و امپریالیسم ساقط نموده و اکنون نهایتاً به ایران، ستون فقرات محور مقاومت، اعلان جنگ داده است. این تنها جنگ بین ایران و اسرائیل نیست؛ جنگی است میان کل منطقه غرب آسیا. و محور امپریالیسم–صهیونیسم در صدد تبدیل غرب آسیا به باغچه ی گل بی خار ( بی دفاع ) است.  عراق و یمن اهداف بعدی آنهاست.

جای هیچ تردید و دوگانگی نیست! ما در کنار ایران هستیم! راه صلح در غرب آسیا از شکست امپریالیسم و صهیونیسم می‌گذرد!

در چنین جنگی، برای ملت‌های زحمتکش کشور ما و منطقه غرب آسیا، جایی برای دودلی نیست. همان‌طور که در موارد گذشته، از جمله اشغال عراق توسط آمریکا، منافع مردم در دفع تجاوز امپریالیسم و مزدورانش بوده است، در اینجا نیز منافع مردم در شکست حمله صهیونیستی است. اگر شرایط فراهم باشد، عبور از دفاع موفق به سمت نابودی کامل دولت تروریست صهیونیستی نیز به نفع توده‌های مردم زحمتکش خواهد بود. حزب انقلابی کارگران از همین موضع، در کنار ایران ایستاده است. ایران باید پیروز شود، دولت راهزن اسرائیل باید نابود گردد و نیروی پشت آن یعنی امپریالیسم آمریکا نیز باید شکست بخورد.

ما از قدرت کارگری در ایران دفاع می‌کنیم، نه برای افزایش ضعف در جبهه نظامی، بلکه برای رفع آن و بسیج عمومی برای پیروزی!

نباید اجازه داد که نگرانی‌های کاملاً موجه درباره ماهیت جمهوری اسلامی ، که در شرایطی دیگر مطرح می‌شوند، باعث تردید در مورد دفاع مشروع ملی ایران شود.

 تبدیل مبارزات شجاعانه مردم ایران  چه اعتراضات کارگران در سال ۲۰۱۹ برای نان و کار، و چه خیزش زنان در سال ۲۰۲۳ برای آزادی  به ابزاری در دست امپریالیسم و صهیونیسم، و بهره‌برداری از آن‌ها برای توجیه بمباران ایران، خیانتی دوگانه است: هم به آن جنبش‌های حق‌طلبانه و هم به آرمان والای مبارزه با امپریالیسم.

آنچه امروز شاهد آن هستیم، مرحله‌ای تازه و اوج‌گرفته از جنگی است که صهیونیسم مدت‌هاست علیه مردم منطقه ما به راه انداخته و اکنون به نبردی سرنوشت‌ساز برای بقای ایران تبدیل شده است. امپریالیست‌ها شب و روز از «حق دفاع اسرائیل» صحبت می‌کنند. در حالی که این ایران است که واقعاً حق دفاع از خود را دارد.

عدم تحقق موفقیت مورد انتظار در روز نخست این دفاع مشروع از میهن، به‌ویژه فرماندهان ارشد ارتش ایران و نهاد نظامی مستقلی به‌نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، و دانشمندان برجسته برنامه هسته‌ای ایران که با ترورهای هدفمند از میان برداشته شده‌اند، نشان‌دهنده ضعف‌های جدی نظامی و اطلاعاتی ایران است. افرادی که این وضعیت را به‌شکل سوءاستفاده‌آمیزی علیه ایران و در حمایت از صهیونیسم به‌کار می‌گیرند با تفسیرهای اغراق‌آمیز، عملاً یک جنگ تبلیغاتی به راه انداخته‌اند. اما ما در این جنگ، بدون هیچ تردیدی خواهان پیروزی ایران هستیم. و کسی که واقعاً خواهان این پیروزی است، باید درباره دلایل این ضعف‌ها تأمل کند. به‌ویژه با سیاست‌های سرکوبگرانه و خشونت‌آمیز علیه زنان، اقلیت‌ها و طبقات کارگر و زحمتکش، که بخش بزرگی از جامعه را در برابر تبلیغات صهیونیستی بی‌دفاع رها کرده‌اند،  و راه نفوذ آسان سازمان‌های اطلاعاتی امپریالیستی و صهیونیستی را هموار کرده‌اند، حکومت محجر جمهوری اسلامی به‌شکل آشکاری به پاشنه آشیل برای پیشبرد موفق‌تر نبرد علیه صهیونیسم تبدیل شده است. ببنابراین، در حالی‌که در جنگ جاری بی‌تردید از پیروزی ایران حمایت می‌کنیم، تأکید می‌کنیم که تنها قدرتی که در ایران، جهان عرب و ترکیه می‌تواند پیروزی‌هایی را که مردم ما در مبارزه با صهیونیسم و امپریالیسم آرزویش را دارند، محقق کند، قدرت حاکمیت طبقه کارگر است — طبقه‌ای که می‌تواند توده‌های زحمتکش را همچون مشتی واحد گرد آورد.

 

 

زرادخانه هسته‌ای رژیم نسل‌کُش اسرائیل غیرقانونی و نامشروع است! برنامه هسته‌ای ایران که در چارچوب دفاع از میهن انجام می‌شود، حقی مشروع است!

حقه‌بازی‌های تبلیغاتی امپریالیستی و صهیونیستی برای توجیه این اعلان جنگ وحشیانه، هیچ پایه و اساسی ندارد. ادعاهایی مبنی بر غنی‌سازی اورانیوم ایران و احتمال دستیابی‌اش به سلاح هسته‌ای، چیزی جز تمسخر عقل و شعور خلق های جهان نیست. در حالی که اسرائیل تنها دولت دارای زرادخانه هسته‌ای در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقاست. علاوه بر این، ایران عضو پیمان بین‌المللی منع گسترش تسلیحات هسته‌ای (NPT) است، در حالی که اسرائیل هرگز به این معاهده نپیوسته است. بنابراین، معرفی غنی‌سازی اورانیوم ایران به‌عنوان یک تهدید، و ابراز خصومت صهیونیست‌ها نسبت به آن را نگرانی‌های اسرائیل خواندن، صرفاً تکرار دروغ‌های امپریالیسم است. ایران با آمادگی برای نگه‌داشتن برنامه هسته‌ای‌اش در چارچوب‌های صلح‌آمیز، این موضوع را از طریق مجموعه‌ای از توافقات و همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نشان داده است. حتی اگر چنین نبود، چه کسی می‌تواند ادعا کند که تنها اسرائیل در منطقه حق داشتن سلاح هسته‌ای را دارد؟ در شرایطی که ایران تحت تهدید هسته‌ای اسرائیل قرار دارد، دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای برای بازدارندگی از این تهدید، حقی مشروع به شمار می‌آید.

 

ایالات متحده و امپریالیسم غرب که حامی تجاوزگری صهیونیستی هستند، نمی‌توانند نقش میانجی را ایفا کنند.

 

این حملات، دورویی آشکار امپریالیسم را به‌وضوح نمایان کرده‌اند. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، که پیش از رسیدن به قدرت خود را نامزد صلح معرفی می‌کرد، در حالی‌که مذاکرات هسته‌ای با ایران را ادامه می‌داد، تروریسم اسرائیل را همچون سگی مهاجم با قلاده‌ای شل در خدمت خود به‌کار گرفت. کسانی که برخلاف ترامپ خود را نیروهای دموکراتیک معرفی می‌کنند، مانند امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، و کی‌یر استارمر، نخست‌وزیر بریتانیا، در پاسخ به اقدامات متقابل ایران، ابایی از اعلام آمادگی برای نقش‌آفرینی در دفاع از اسرائیل نداشتند. مجموعه‌ای از ابتکارهای دیپلماتیک برای به‌رسمیت شناختن دولت فلسطین را نیز متوقف کردند. این اقدام که برای مهار خشم عظیم حتی در میان مردم خودِ کشورهای امپریالیستی نسبت به نسل‌کشی صهیونیستی در فلسطین انجام شد، و سپس با دویدن به‌سوی دفاع از اسرائیل متوقف شد، بسیار قابل‌تأمل است. برای امپریالیست‌ها، حتی امتیازهای نمادینی که ممکن بود به قربانیان نسل‌کشی فلسطینی داده شود نیز، به‌وضوح مشروط به موفقیت نظامی اسرائیلِ نسل‌کش اعلام شده است. برای منطقه‌ی ما، چه از سوی امپریالیست‌های آمریکایی و چه اروپایی، رستگاری‌ای در کار نیست. پایان تروریسم صهیونیستی نه با میانجی‌گری امپریالیست‌ها، بلکه تنها از مسیر مبارزه بی‌امان با امپریالیسم به‌دست خواهد آمد.

 

همکاری آشکار یا پنهان با صهیونیسم جنایت است! مردم مخالف، حکومت‌ها خدمتگزار صهیونیسم!

در این جنگ، همچون ریاکاری آشکار امپریالیست‌ها، ماهیت وابسته و همدست حکومت‌های منطقه نیز بار دیگر آشکار شده است. حکومت‌های عربی مزدور که از واکنش مردم خود بیم دارند و صرفاً به محکومیت لفظی اسرائیل بسنده می‌کنند، نه تنها هیچ حمایتی در دفاع مشروع از ایران نشان نمی‌دهند، بلکه شتابان در خدمت دفاع از اسرائیل نیز قرار می‌گیرند. حملات موشکی و پهپادی ایران به سوی اسرائیل، ابتدا با پدافند هوایی اردن، که عملاً به خط مقدم دفاع از اسرائیل تبدیل شده، روبه‌رو می‌شود. عربستان سعودی و مصر نیز همین نقش را در برابر موشک‌های پرتاب‌شده از یمن به اسرائیل ایفا می‌کنند. این دولت‌ها که با بهانه‌ی حفظ امنیت حریم هوایی خود، موشک‌هایی را که علیه ترور صهیونیستی شلیک شده‌اند سرنگون می‌کنند، اما در برابر پرنده‌های نظامی‌ای که از اسرائیل به‌سوی یمن یا ایران می‌روند هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند — که نیت واقعی آن‌ها را افشا می‌کند. پایگاه‌های نظامی آمریکا در کشورهایی چون قطر، بحرین، امارات متحده عربی و کویت به‌مثابه جبهه مقدم علیه ایران عمل می‌کنند. اگرچه این هم‌دستان از بزرگ‌ترین برگ‌های برنده صهیونیست‌ها هستند، اما از سوی دیگر، تعمیق جنگ می‌تواند در کشورهایی مانند اردن که جمعیت فلسطینی قابل‌توجهی دارند، یا بحرین که اکثریت آن شیعه هستند، به جنبش‌های مردمی علیه حکومت‌های همدست منجر شود. خیزش توده‌های مردم عرب برای سرنگونی همدستان صهیونیسم، بزرگ‌ترین امید برای دگرگونی نه‌تنها در جریان این جنگ، بلکه در کل موازنه قدرت منطقه‌ای است.

 

حمایتی ظاهری برای ایران و حمایتی واقعی برای اسرائیل از طرف دولت ترکیه

رژیم استبدادی ترکیه نیز تنها به اظهارات نمایشی و فریبنده بسنده می‌کند، و از برداشتن هیچ‌گونه گام عملی در حمایت واقعی از مقاومت در برابر صهیونیسم خودداری می‌کند.
 اظهارات سفت و سخت علیه اسرائیل نه با حمایت نظامی از ایران یا مقاومت فلسطین همراه است، و نه با اقداماتی ملموس نظیر تحریم علیه اسرائیل یا بستن پایگاه جاسوسی کورجیک که گوش و چشم صهیونیست‌ها برای رهگیری موشک‌های ایرانی است.
 این وضعیت که به‌طور عملی حمایت از صهیونیسم محسوب می‌شود، باید فوراً پایان یابد.
 در وهله نخست، باید پایگاه‌های کورجیک و اینجرلیک که به‌سان نماد ننگ در خاک میهن ایستاده‌اند، تعطیل شوند و هرگونه حمایت نظامی عملی از حملات اسرائیل متوقف گردد. تحریم‌های ملموس علیه اسرائیل اعمال شود، سفارت رژیم صهیونیستی بسته شود، تحریم کامل علیه اسرائیل فوراً اجرا گردد، و صاحبان قدرت در کشور ما باید به این ننگ پایان دهند.
 دلیل عدم واکنش واقعی رژیم استبدادی به اسرائیل، حمایت بنیادی آن از امپریالیسم و صهیونیسم است، هرچند که این حقیقت زیر لایه‌ای از ظاهر‌سازی پنهان شده باشد.
 اما در این جنگی که امپریالیسم و صهیونیسم علیه ایران آغاز کرده‌اند، اهداف نهایی امپریالیسم، روسیه‌ای است که عملاً در میدان نبرد با ارتش تجهیزشده‌ی اوکراین از سوی امپریالیسم می‌جنگد، و چینی که همچنان در دریای جنوبی چین با ایالات متحده و متحدانش درگیر تنش است، اما از هیچ‌کدام حمایت جدی‌ای برای ایران نمی‌رسد.
 البته ممکن است تحولات در آینده جهت دیگری به خود بگیرد، اما در این مرحله‌ی اولیه، هر دو قدرت واکنشی بسیار ضعیف از خود نشان داده‌اند و در متوقف‌کردن ایالات متحده و اسرائیل کاملاً ناتوان ظاهر شده‌اند.
 این وضعیت نشان می‌دهد که هم ولادیمیر پوتین و هم حزب کمونیست چین در مبارزه ضروری علیه امپریالیسم، پاشنه آشیل جدی به شمار می‌آیند.
 روسیه‌ای که تلاش‌هایش برای توافق با ترامپ یکی پس از دیگری به شکست انجامیده، اکنون در آستانه‌ی پرداخت بهای سیاست فرصت‌طلبانه‌اش با اسرائیل است. روسیه نه تنها تلاش کرده در غرب آسیا با اسرائیل به تعارض نرسد، بلکه حتی تقویت اسرائیل در منطقه بالکان نیز بخشی از بلندپروازی‌های پوتین بوده است، و در صورت سقوط ایران، نخستین کشوری که حضور امپریالیست‌ها را در حاشیه خزر خواهد دید، خود اوست.  روسیه اخیراً با ایران توافقی به نام "توافق راهبردی" امضا کرده که هیچ کاربردی ندارد.
 این توافق شامل مفاد خنده‌داری مانند عدم فروش سلاح به اسرائیل در صورت حمله به ایران است! اما چیزی که از این هم بدتر است این است که در مطبوعات روسیه نوشته می‌شود که حمله به ایران باعث افزایش قیمت نفت شده و به نفع روسیه است!
 چین نیز فقط به صدور بیانیه‌ای بسنده کرده که همه طرف‌ها را به آرامش دعوت می‌کند.
 این نمونه‌ها بار دیگر نشان می‌دهد که چقدر نیاز به مبارزه‌ای انقلابی در روسیه و چین ضروری و حیاتی است.

تنها راه جلوگیری از جنگ جهانی  که بر آستانه‌ی آن ایستاده‌ایم، انقلاب است! انترناسیونال است نجات انسان‌ها!

اینکه این جنگ چگونه پایان خواهد یافت، آیا آمریکا وارد جنگ خواهد شد یا نه، آیا توده‌های عرب دست به خیزشی تعیین‌کننده خواهند زد یا خیر، و این‌که فارغ از نتیجه جنگ، آیا رژیم جمهوری اسلامی از این بحران جان سالم به در خواهد برد یا نه  همه این‌ها در حال حاضر چیزی فراتر از گمانه‌زنی نیستند. اما یک نتیجه بزرگ وجود دارد که از همان روزهای نخست این جنگ باید به آن اشاره کرد.  جنگ اسرائیل و ایران بار دیگر نشان داده که ما بر آستانه‌ی یک جنگ جهانی سوم قرار داریم. در پیش‌بینی کنگره فوق‌العاده‌ای که حزب انقلابی کارگران در سال ۲۰۱۶ برگزار کرده بود، این تهدید «ملموس، عینی و روزآمد» گام‌به‌گام در حال تحقق است. ادعای آغاز شدن جنگ جهانی سوم در حال حاضر، صرفاً هیجان‌طلبی و گزافه‌گویی است. آغاز آن نیازی به تفسیرهای پرطمطراق نخواهد داشت همه به‌روشنی خواهند دانست که شروع شده است.
 اما از زمان تحریک اوکراین تحت رهبری زلنسکی توسط ناتو علیه روسیه، تا نسل‌کشی اسرائیل درغزه و اکنون نیز حمله‌ی تمام‌عیار به ایران، اتفاقاتی که تنها در سه سال گذشته رخ داده‌اند، هشدارهایی بلندتر و گوش‌خراش‌تر از نشانه‌هایی‌اند که در دهه‌ی ۱۹۳۰ خبر از جنگ جهانی دوم می‌دادند (اتیوپی، اسپانیا، مونیخ، چین و غیره). بنابراین، سوسیالیست‌های پرولتر و کارگران پیشرو باید شعارها و مطالبات مربوط به جنگ‌های کنونی را جدی بگیرند، اما نباید به آن‌ها بسنده کنند.
 انسانیت در آینده‌ای نه‌چندان دور با وظیفه‌ای حیاتی روبرو خواهد شد: مهار بربریت.  نسل‌کشی در غزه نخستین تجلی این بربریت است.
 بنابراین وظیفه این است: در همه کشورها بایستی احزاب انقلابی کارگران را بنیان نهاد، آن‌ها را متحد ساخت و به ساختن حزبی جهانی و یک انترناسیونال انقلابی قدم گذاشت.
 پایان‌دهنده‌ی دو جنگ جهانی نخست، انقلاب‌های طبقه کارگر بودند.
 بازدارنده یا دست‌کم پایان‌بخش جنگ جهانی سوم نیز انقلاب‌هایی خواهد بود که طبقه کارگر از کشورهای منفرد آغاز می‌کند و در نهایت به انقلاب جهانی سوسیالیستی بدل خواهد شد.

 

پایگاه‌های نظامی اینجرلیک و کورجیک فوراً تعطیل شوند!
 تحریم کامل علیه اسرائیل!
 جنگ علیه تجاوز امپریالیستی/صهیونیستی و نسل‌کشی در غزه!
 رژیم صهیونیستی اسرائیل باید نابود شود!
 مرگ بر امپریالیسم!
 یا سوسیالیسم یا بربریت!
 ای کارگران و ملت‌های ستمدیده جهان، متحد شوید!